پراکنده‌گویی‌های پایان‌هفته ۱۲۱

۱- فردی که اظهار نظر قاطع راجع به هر موضوع و مسئله ای می‌کند به  بهترین شیوه ممکن به  حماقت و ابلهی خود اقرار می‌کند.

۲- کسانی که تاریخ را تحریف می‌کنند ضد علم و از عوامل بحران‌زا در جوامع بشری هستند. تاریخ آنگونه که است باید ارائه شود بدون هرگونه تحریفی. تاریخ تحریف شده نه تنها راهنمای خوبی برای آیندگان نخواهد بود بلکه ابزاری خطرناک و ویرانگر است. مطالعه تاریخ تحریف نشده مزایای فراوان دارد که به‌ نظرم یکی از مزایا بیدار کردن وجدان‌های خفته است.

۳- تفکر خودمحوری، کیفیت پایین آموزش، کاربرد روش‌های گذشته برای حل بحران‌ها و مسائل امروز، کتاب نخواندن اکثریت اعضای یک جامعه و یا خواندن کتاب‌های مبتذل و مملو از خرافات و خزعبلات و ادعاهای ثابت نشده، پاسخ‌های کهنه به پرسش‌های روز، فساد حکومتی و فقر فراگیر، تخریب شخصیتی و یا حذف فیزیکی رقیب، باورمندی به قسمت و سرنوشت از پیش تعیین شده، بی اعتمادی اعضای جامعه به یکدیگر، شکاف عمیق بین خواسته های شهروندان و سیاست‌های حکومتگران، نخبه کشی، تبعیض، صعود رجاله ها، پایین بودن سطح دانش  شهروندان، و … در هر جامعه ای از نشانه‌های بیماری چنان جامعه‌ای و پیش درآمد سقوط آن  است.

۴- در جهان هستی هیچ چیز به تنهایی و مستقل وجود ندارد بلکه همه چیز در پیوند با هم هستند و بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند اعم از اعضای یک خانواده تا قاضی و متهم، پزشک و بیمار، شهروند و دولت، آموزگار و دانش آموز، جامعه و اعضایش،…بنابراین برای خودشناسی و شناخت دیگران بر اساس یک گفته، یک حرکت، یک اشتباه، یک شکست، … و یا یک ویژگی شخصی نتوان تکیه کرد و تاکید ورزید بلکه عوامل مختلف و بعضا متضاد را باید در شناخت خود و دیگران مد نظر قرار داد تا بتوان به یک شناخت کلی از فرد رسید. از داوری‌های نابجا، غیر منطقی، عجولانه و بدون بررسی دقیق در باره اشخاص خودداری کنیم.

۵- در پسا دوره اسارتِ دینی و مذهبی، و گذر از سلطه ملایان حاکم برایران ، پرورشِ یک نسلِ آگاه، مسئول، پاسخگو، اخلاق‌مدار، و بدور از تعصبات و  تخیلات و توهمات و خرافات امری است ضروری و باری است بر دوش هر ایرانی که به گونه ای یک رسالت ملی است و گریز از آن به نوعی جنایت محسوب می شود. 

۶- فقر مادی نه تنها به جنایت، گرسنگی، فقر فرهنگی، فحشا، بیماری، مرگ، هرج و مرج، درگیری فیزیکی،… منجر می‌شود بلکه فقر سمی کشنده هم برای اندیشه است. بنابراین ریشه کن کردن فقر یک ضرورت انکار‌ناپذیر است و هر چه بیشتر آنرا به تعویق اندازیم با جامعه ای عاری از اندیشه‌ورزان و اندیشه‌گران روبرو می‌شویم که نابودی جامعه را تسریع می کند. 

۷-  در یک جامعه فاقد آزادی‌های اقتصادی که دست و پای کارآفرینان ، کارگران، کارشناسان اقتصادی و صاحبان مشاغل را می‌بندد و در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی نقشی ندارند،  و از دگر سو دولتمردان و مجریان قانون سیاستگذاران اقتصادی هم می‌شوند بهبودی اقتصادی انتظاری بیهوده و توهمی بیش نیست. چنین جامعه‌ای راه سقوط را می‌پیماید.

۸-  هیچ خردمندی نمی‌تواند باورمند به دین باشد و هیچ باورمند به دین نمی‌تواند خردمند باشد.

۹-  پیروزی محصول مبارزه شورشگران علیه خودکامگان است.

۱۰- برای خودکامگان چه آسان است که به مردم زودباور ستم کنند، تبعیض روا دارند، حقوق‌شان را پایمال کنند، آنان را بفریبند، آنان را به بردگی بکشند، از آنان انسان‌زدایی کنند، با آنان چنان  رفتار کنند که سزاوارش نیستند،…. با آگاهی بخشی، گسترش آموزش، تاکید بر خردورزی و اندیشیدن، فراهم کردن امکانات برای گذر از زودباوری اعضای جامعه و مبارزه با خرافات مهر پایان به جامعه زودباور بزنیم تا با همه اعضای جامعه بگونه‌ای رفتار شود که شایسته یک شهروند و یک انسان مدرن توسعه یافته است. 

۱۱- در صورتی می‌توانیم مدافع توانایی برای افکار و باورها و ایده ها و مواضع و دیدگاه‌های خود باشیم که بتوانیم با مخالفان نظرات و اندیشه ها و رویکردها و جهان بینی خود رابطه دوستانه برقرار کنیم تا بتوانیم درک درستی از مخالفت آنها با باورها و دیدگاه‌های خود پیدا  کنیم و در گام بعدی راهی برای تغییر مواضع آنان نسبت به اندیشه‌ها و باورهای خود بیابیم و در نهایت بتوانیم آنان را با خود هم باور و همفکر کنیم. این روش به‌ویژه در مبارزات سیاسی می تواند در صد امکان پیروزی ما را بالا ببرد.

۱۲- میزان گسترش، نفوذ و استقبال مردم در یک جامعه از مهملات، لاطایلات، خزعبلات، خرافات، و شایعات در فرهنگ جامعه ریشه در فقر فرهنگی، عقب‌افتادگی فکری و رکود اجتماعی دارد. مادام که برای این سه بیماری فرهنگی، فکری و اجتماعی درمانی نیابیم گریز از مهملات و خرافات و شایعات و لاطایلات و خزعبلات توهمی بیش نیست.  گام نخست برای رهایی از این سه بیماری عمده هم چیزی جز آگاهی یافتن و آگاهی بخشی نیست.

۱۳- اکثر کشورهای جهان بر اساس منافع ملی و اکثر افراد بر اساس منافع شخصی تصمیم می‌گیرند و هر دوی این رویکردها ریشه بسیاری از مشکلات و مسائل جهانی است. تغییر رویکرد از تامین منافع ملی به تامین منافع انسانی، و از  تامین منافع شخصی به تامین منافع جمعی از ضروریات جهان ماست تا از شرایط کنونی دردناک  ،خشونت‌بار  و مرگبار دور شویم.

۱۴- بیاییم بیاموزیم که در تصمیم گیری‌ها استدلال را بر احساسات، شعور را بر شعار، آینده را برگذشته، جمع را برفر‌د، خوشبختی انسان را بر هر چیز دیگری، و  خرد را بر هیجان‌ترجیح دهیم.

۱۵- توجه داشته باشیم که همانطور که سیل‌های ویرانگر و سهمناک از سرچشمه‌های کوچک شروع می‌شود، انقلاب‌های سرنگون کننده خودکامگان هم می‌تواند از حرکات کوچک عده ای معدود و یا حتی یک تن آغاز شود.

۱۶-  عجله به سقوط می‌انجامد، پریدن با ناکسان به سقوط می‌انجامد،  کتاب نخواندن/ تعامل نداشتن/ نیندیشیدن/ نسنجیده عمل کردن به سقوط منجر می‌شود،  هدف نداشتن به سقوط منجر می‌شود، هدف داشتن  ولی تلاش و مبارزه نکردن به سقوط می‌انجامد، انتخاب وتصمیمات نسنجیده و نادرست سقوط در پی خواهد داشت، انجام کار بی‌کیفیت  استقبال از سقوط است، فرجام بی‌تفاوتی  سقوط است، تداوم نادانی، نااگاهی، بی‌تفاوتی و تخریب همراهان و همرزمان و هموندان به سقوط منجر می‌شود. سقوط فقط افتادن از بام یا درخت و یا بلندی نیست!

۱۷- تصمیم‌گیری بر اساس مفروضات منفی و اشتباه می‌تواند نتایج زیان‌بار و فاجعه‌آمیز داشته باشد.

۱۸- حکومت و دولت و رهبری که در خدمت مردم نباشد و بر علیه منافع و مصالح مردم سیاست‌گذاری کند، و به بیگانگان امتیاز متعدد سودآور دهد باید هر چه زودتر به هر شیوه ممکن به زیر کشیده شود. 

۱۹- دولت و حکومت و رهبری که به خواسته‌های شهروندان توجه نکند بر شهروندان است که دامنه خواسته‌های خود را گسترش و متنوع کنند و در شعارهای اعتراض آمیزشان منعکس کنند. مثلا فقط درخواست پرداخت حقوق معوقه کافی نیست. در اعتراضات و تظاهرات همزمان شعارهای متعدد بر مبنای خواسته‌های متفاوت سر دهیم مثل این نمونه‌ها: نه به اعدام، نه به حجاب اجباری، آزادی زندانی سیاسی، پرداخت حقوق معوقه و  به موقع حقوق کارمندان و کارکنان، آزادی کامل مطبوعات، توقف هر نوع خشونت علیه هر شهروند، آزادی انتخابات با نظارت ناظران بین المللی، و نظایر این شعارها در تظاهرات بطور همزمان و مهمتر از همه شعار نه به کلیت، جامعیت و تمامیت رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ سرنگون باد رژیم مذهبی-فاشیستی حاکم بر ایران؛ شناسایی رژیم اسلامی حاکم به عنوان رژیم تروریستی از سوی جامعه بین المللی؛ توقف حمایت کشورهای خارجی از رژیم اسلامی حاکم بر ایران، و نه تنها صدها شعار تاثیربخش دیگر در شرایط متفاوت سر داده شود بلکه هر شعاری رژیم حاکم بر ایران و حامیان بین المللی‌اش را خوب و مخاطب قرار دهند.

۲۰- پذیرش محدودیت‌های تعیین شده از سوی رژیم‌های خودکامه و غیر دمکراتیک یعنی مشروعیت بخشیدن به آن رژیم‌ها، یعنی تسلیم شدن، یعنی بی‌خردی، یعنی اظهار عجز، یعنی توقف مبارزه علیه آنها، یعنی خودفروشی، یعنی نقض حقوق بشر، یعنی نااگاهی و نادانی، یعنی فریب خوردن؛ یعنی مشارکت در جنایات این نوع رژیم‌های سیاسی؛ یعنی مزدوری و نوکری بیگانگان؛ یعنی دادن چک سفید به این رژیم‌ها برای ارتکاب هر جنایتی، انجام هر تجاوزی، اعمال هر تبعیضی، اعطای مجوز برای هر ستمی، و هر نوع تهدیدی.

فرجام خودفروشان؛

گویند چنگیزخان مغول نتوانست بخارا را تسخیر کند نامه‌ای نوشت که هرکس با ما باشد، در امان است!

اهل بخارا دو گروه شدند، یک گروه مقاومت کردند و گروه دیگر با او همراه شدند.

چنگیزخان به آن‌ها نوشت: باهمشهریان مخالف بجنگید، و هر چه غنیمت به‌دست آوردید، از آن شما باشد و حاکمیت شهر را نیز به شما می‌دهیم!

ایشان پذیرفتند و آتش جنگ بین این دو گروه مسلمان شعله‌ور شد… و در نهایت، گروه مزدوران چنگیز خان پیروز شدند

اما شکست بزرگتر آن بود که چنگیزخان دستور داد، گروهی که بر برادران خود پیروز شده بودند، خلع سلاح شوند و گردنشان زده شود!

چنگیز گفته‌ی مشهورش را گفت: اگر اینان وفا می‌داشتند، به خاطر ما بیگانگان، به برادرانشان خیانت نمی‌کردند!

*این عاقبت خود فروشان است*

پایان هفته دلپذیر و خاطره‌انگیزی را برای شما و عزیزان تان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!

در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.

دکترابراهیم بی‌پروا

Print Friendly, PDF & Email
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Wordpress Social Share Plugin powered by Ultimatelysocial