پراکنده‌گویی‌های پایان هفته ۱۱۸

تقدیم به همه شما که هر هفته این پراکنده گوییها را می خوانید، نقد می کنید، پیشنهاد می دهید و برخی از شما حتی پخش می کنید.

۱- برای ارزیابی اندیشه ها و افکار متفاوت، ادیان و مذاهب، ایدئولوژی ها، مرام ها و باورها باید به نتایج عملکرد هواداران و پیروان و باورمندان آنها نگریست که چه خدمات ارزشمند، انسانی، مفید و مثبتی به جامعه بشریت کرده اند وگرنه آن مذاهب، ایدئولوژی ها، باورها، اندیشه ها و مرام ها ارزش حفظ و نگهداری کردن ندارند و اذهان را باید از آنها پاک کرد.

۲- بسیاری را می‌شناسم که از مشکلات و پیامدهای آن می‌نالند غافل از اینکه زندگی بدون مشکل وجود ندارد. همه ما انسان‌ها در طول زندگی بطور مستمر با مشکلات ریز و درشت و با شدت و ضعف روبرو هستیم. وظیفه ما برخورد سنجیده با مشکلات، ریشه‌یابی مشکلات، تلاش برای یافتن چاره در رفع مشکلات، درک تاثیرات مشکلات بر زندگی خود و دیگران و جامعه، و مدیریت مشکلات است. از مشکلات نباید هراسان شد بلکه از مشکلات باید فرصت‌سازی کرد. نه تنها زندگی را با مشکلات باید ادامه داد بلکه هر فرد مسئول و آگاهی باید مسئولانه، آگاهانه، خردمندانه بطور مداوم برای مشکلات گوناگون و پیاپی چاره‌اندیشی کند و زمانی که لازم می‌داند برای ریشه‌کن کردن مشکل حتی مبارزه‌ای سخت و سهمگین علیه مشکل آفرینان را دنبال کند.

۳- اگر پزشکی در تشخیص بیماری و یا جراحی اشتباه کند، اگر مهندسی در جاده‌سازی و یا ساختمان‌سازی اشتباهی کند که عده ای آسیب ببینند، اگر یک قاضی رشوه بپذیرد، و یا اگر ثابت شود در قضاوت عامدانه و بدون دلایل مستند از متهم جانبداری کرد، اگر سرپرست یک نهاد آموزشی برخلاف وظایف و مسئولیت‌هایش عمل کند،… قوانینی در جوامع مختلف وجود دارد که تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند. اما در جوامعی چهار گروه هستند که هر آسیب و زیانی به جامعه و اعضای آن وارد کنند از مصونیت برخوردارند؛ رهبران سیاسی، قانونگراران، روشنفکران متوهم و روحانیان در انجام هرکاری آزادند به‌ویژه گمراه کردن مردم، تصمیمات غلط گرفتن، تصویب قوانین تبعیض آمیز و یا ناهماهنگ با نیازهای جامعه، ترویج خرافات و جهل، و یا تلاش در نااگاه نگهداشتن شهروندان،… که به میلیون‌ها عضو جامعه آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیر وارد می کنند.

۴- نخستین گام برای ریشه کن کردن فساد در هر سازمان، گروه، نهاد دولتی یا خصوصی، … تغییر فرهنگ سازمانی و سیاست اداری و تغییرات ساختاری است، و البته در نهادهای انتخابی خودداری از انتخاب کارگزاران فاسد را هم باید اضافه کرد.

۵- پیگیری اخبار و بسیاری از مطالب بی‌کیفیت و غالبا گمراه کننده در رسانه‌های اجتماعی که هیچگونه نظارتی هم بر آن‌ها نیست برای بسیاری از ما بصورت عادتی درآمده که وقت زیادی صرف آن می‌شود و موجب شده اکثر ما کمتر کتاب و مقالات عمیق و مفید را مطالعه کنیم. عادتی که می تواند به زیان اندیشیدن، خردگرایی، پرسشگری و نقد منجر شود.

۶- اگر بگویم خود بزرگ بینی بزرگ‌ترین خطری است که هر رهبری را تهدید می‌کند سخن نسنجیده ای نیست. خودبزرگ بینی بر روابط تاثیر منفی می‌گذارد، روابط را کم عمق می‌کند، در حالیکه رابطه قوی است که به رهبر امکان می‌دهد نفوذش را تقویت کند و تحکیم بخشد. خودبزرگ بینی موجب تصمیمات خودخواهانه رهبران می‌شود و منافع شخصی را برمنافع جمعی ترجیح می‌دهد که به افزایش بی‌اعتمادی به رهبر منجر می‌شود. خودبزرگ بینی بین رهبران و مردم فاصله ایجاد می‌کند و مردم از رهبر دور می‌شوند. رهبران خود بزرگ‌بین برای بینش دیگران ارزشی قائل نیستند، و دیگران را تحقیر می‌کنند. رهبران خود بزرگ‌بین به افراد متملق و چاپلوس میدان می‌دهند و بازخورد سازنده افراد بصیر را نادیده می گیرند. این رهبران دارای ذهن بسته ای هستند و از تغییر نظر خود وحشت دارند. رهبران خود بزرگ‌بین احساس می‌کنند بر همه مسلط‌ اند و نیازی به رشد نمی‌بینند و مانع رشد دیگران می‌شوند. خود بزرگ بینی مانع همدلی می شود، بنابراین جایی برای دیگران وجود ندارد. خود بزرگ بینان خود را مرکز جهان احساس می‌کنند و ‌برتر از قوانین، قوانین را برای منافع شخصی تغییر می‌دهند و تحریف می‌کنند، و احساس غرور . رهبران خود بزرگ‌بین از تایید کار دیگران خودداری می‌کنند که به دلسردی می‌انجامد و در نهایت به فقدان همکاری منجر می‌شود.

۷- با پرسشگری مسئولان و رهبران را به چالش گیرید به‌ویژه با پرسش‌هایی که با واژه “چرا” شروع می‌شود. رهبران غیر پاسخگو از این واژه وحشت دارند و هر چه بیشتر پرسش‌هایی با “چرا “ بپرسید بیشتر وحشت می‌کنند زیرا “چرا” به نشانه این‌ است که شخص پرسشگر از آگاهی برخوردار است و آگاهی جمعی بزرگ‌ترین تهدیدی است علیه رهبران غیر مسئول، غیر پاسخگو، متوهم، و خودکامه.

۸- فقط مغزهای منجمد و یا فلج می‌توانند بپذیرند که مردگان درمانگر، مددکار، ناجی، رهایی‌بخش و پایان‌دهنده به آنچه که ”شر” می‌گوییم، هستند.

۹- مرده‌پرستی، بت‌پرسی، تقدیس کردن، خرافات، اه و ناله، اظهار عجز و ناتوانی و درماندگی و بیچارگی، پذیرش ستم و تبعیض، ناباوری به قدرت مغز خود، اتکا به دیگران برای تامین نیازهای شخصی، سکوت در برابر جنایات، تسلیم شدن و مبارزه را متوقف کردن،… همه نشانه‌های نبود بلوغ فکری است.

۱۰- رهبرانی که با علوم انسانی و اجتماعی و رفتاری چون جامعه شناسی، تاریخ، علوم سیاسی و روابط بین الملل، انسان شناسی، روانشناسی، … بیگانه باشند مرتکب اشتباهات نابخشودنی و جبران‌ناپذیری می‌شوند که نتایج ویرانگر و دهشتناک آن بدبختی‌های انسان، عقب‌افتادگی جوامع انسانی و ناامیدی نسل‌های آینده را بیشتر می کند.

۱۱- نگرانی بخشی از زندگی است که به شیوه های مختلف و در موارد خرد و کلان دیده می‌شود، نگرانی در مورد ساده ترین امور روزانه تا نگرانی در مورد آینده، نگرانی درباره مسایل خصوصی تا نگرانی نسبت به آینده جامعه، …. نگرانی همیشه به نحوی با ماست و بر زندگی ما تاثیر منفی و مثبت می‌گذارد. نگرانی موجب انحراف از تمرکز بر امور حیاتی و ارجحیت‌ها می شود، نگرانی در توانایی‌مان تردید ایجاد می کند، نگرانی باعث ناامیدی ، درماندگی، اختلال در کارها، و تنبلی می‌شود، همزمان نگرانی ممکن است موجب انگیزه برای رفع نگرانی شود، بجای تردید و تنبلی و درماندگی و ناامیدی ما را به فکر چاره اندازد.
برای مقابله با نگرانی‌ها منطقی‌ترین پاسخ اقدامات عملی است.

۱۲-‌ هر کسی آزاد است و بهتر بگویم باید از آزادی برای انتخاب شیوه زندگی خود برخوردار باشد مشروط براینکه حق آزاد انتخاب او بر زندگی دیگران اثر منفی نگذارد و حقی از دیگران تضییع نشود.
اگر کسانی در جامعه خواستند ابله و برده بمانند این حق را نتوان از آنان گرفت مگر اینکه ادامه ابلهی و بردگی زندگی و آزادی دیگران را مورد تهدید قرار دهد که دیگر تاخیر در مبارزه برای ریشه‌کن کردن ابلهی و بردگی جایز نیست و به عنوان دفاع مشروع از مصالح خود یک ضرورت انکارناپذیر و یک رسالت انسانی است.

۱۳- زنده بودن در نفس کشیدن نیست بلکه در مبارزه علیه «ناانسانیت» است. مادام که در فکر مبارزه علیه«ناانسانیت» هستیم، مادام که توان مبارزه با «ناانسانیت» داریم، مادام که انگیزه مبارزه با «ناانسانیت» داریم، مادام که در مبارزه با «ناانسانیت» هستیم، و مادام که مبارزه با «ناانسانیت» را یک رسالت انسانی می دانیم، زنده هستیم.

۱۴- حکومتی که بتواند عدالت را تحقق بخشد، آزادی را حمایت کند، حقوق بشر را ارج نهد، رفاه و آرامش را در جامعه برقرار کند، تصمیماتش را بر پایه خرد بگیرد، از خشونت و تبعیض و کشتار و اعدام و فساد دور بماند، سیاست‌اش را بر مبنای روابط مسالمت امیز با دیگر کشورهای جهان اتخاذ کند، بعید است به مذهب برای بقای خود متوسل شود، و تلاش بی وقفه برای اشاعه مذهب و تحمیل آن به مردم کند.

۱۵- هر پایانی آغازی است برای چیزی متفاوت اگرنه متضاد؛ پایان شب آغاز روز است؛ پایان جنگ آغاز صلح است؛ پایان تاریکی آغاز نور است؛ و پایان ترس آغاز زندگی است. اگر می‌خواهید زندگی کنید از هیچ چیز نهراسید حتی از دیکتاتوری‌های مخوف.

۱۶- اکثر موارد وقتی به واژه «روسپی» بر می‌خوریم به یاد زنان و دخترانی می‌افتیم که یا از شدت فقر به تن‌فروشی تن می‌دهند یا به نوعی بیماری دچارند که تن‌شان را در اختیار دیگری قرار می‌دهند و یا اینکه ثروت زیاد عاملی می شود برای گروهی تا از رابطه سکسی با آشنا و ناآشنا لذت ببرند. کمتر از مردان و پسران روسپی صحبت می‌شود که آن‌ها هم مثل این زنان و دختران قربانی جامعه روسپی‌پرور هستند. اما نوعی دیگر روسپی در جامعه وجود دارد که به روسپیان سیاسی شهرت دارند. اینان هر چیزی که بتوانند می‌فروشند تا به هدف دلخواه و مطلوب خود برسند. حال چه قلم باشد چه حقیقت، چه شرف و وجدان باشد چه انسانیت، برای اینها هدف هر نوع وسیله ای را توجیه میکند. این روسپیان حاضرند منافع کشور و یک ملت را برای تامین منافع شخصی خود بفروشند و ملتی را به روز سیه بنشانند تا خود در آرامش و آسایش و رفاه به زندگی ننگین خود ادامه دهند.

۱۷- آن لحظات از زندگیت که نمی‌اندیشی، مبارزه نمی‌کنی، نمی‌آموزی، شاد نیستی و یا شاد نمی‌کنی، آزاد نیستی و یا آزاد نمیکنی، برای خوشبختی انسان مبارزه و تلاش نمی‌کنی، خود فریبی می‌کنی، عوام فریبی می‌کنی، برای خود و دیگران اهمیتی قائل نیستی، از کمک به نیازمندان دریغ می‌کنی، هدف نداری، همدست و شریک غارتگران و دزدان و آدمکشان و جنایتکاران و خود کامگان می‌شوی،… لحظاتی است که نفس می‌کشی و زنده هستی ولی زندگی نمی‌کنی. قدر لحظه‌ها را بدانید و زندگی کنید که لحظه ها بازگشتنی نیستند.

۱۸- بازهم از حق آزادی انتخاب بگویم. یکی از حقوق اساسی انسان است اما از این آزادی هم به مانند دیگر آزادی‌ها درست باید استفاده کرد تا آسیبی به دیگران وارد و نقض غرض نشود. شما در یک انتخابات عمومی چهار گزینش دارید و از آزادی برای گزینش هر یک از این چهار مورد؛ در انتخابات شرکت کنید و به کاندیدای مورد نظرتان رای بدهید، هیچ‌یک از کاندیداها را نمی‌پسندید ولی باز هم به یکی از آن‌ها رای می‌دهید، رای سفید بدهید، و یا اصلا رای ندهید. در یک جامعه غیردمکراتیک و غیر آزاد رای شما و من هیچ تاثیری در نتیجه انتخابات نمایشی و مهندسی شده نخواهد داشت. بهترین انتخاب در چنین مواردی گزینش چهارم است. فراموش نکنید که رای ندادن نیز از مصادیق حق آزادی انتخاب است و شما آزاد هستید هیچ‌کسی را انتخاب نکنید یعنی رای ندهید.

۱۹- یکی از اصول مهم سیاسی که امروزه در بسیاری از جوامع جهان فقدان آن محسوس است اخلاق سیاسی است. در اکثر کشورهای جهان سیاست فاقد اخلاق بر جامعه حاکم است و در حال حاضر این پدیده شاید در ایران تحت سلطه رژیم اسلامی بیش از هر جای دیگر جهان به یک مشکل بنیادی بدل شده است. لازم است نیروهای مخالف رژیم اسلامی نه تنها اخلاق سیاسی را در ارتباط با هم از اصول اساسی قرار دهند و به آن پایبند باشند بلکه برای برنامه‌ریزی ایران پسا – رژیم اسلامی موکدا در چارچوب قانون اساسی آینده به آن توجه شود.

۲۰- جامعه شناسان براین باورند که دیکتاتور‌ها از مردم متنفرند و هرچه به مرگ نزدیک‌تر می‌شوند این تنفر تشدید می شود، و برای تایید این باور جامعه‌شناسان، مثال‌های تاریخی فراوانی وجود دارد. ایا این فرضیه جامعه‌شناسی را می‌توان به ایران امروز تعمیم داد که در دی‌ماه بطور متوسط روزانه سه (۳) مورد اعدام داشتیم؟ آیا آقای خامنه ای احساس می‌کند که به مرگ نزدیک شده است؟

شیخ عطار نیشابوری:
“جهنم جهل است و بهشت فهم انسان، فریب وعده‌ دهندگان بهشت نامریی را نخورید که بهشتی جز خرد و اندیشه، که در ما نهان شده است، وجود ندارد. هیچ جهنمی سوزاننده‌تر از جهل نیست که اگر مراقب خودتان نباشید، شما را در تنور خود کباب خواهد کرد.”

پایان هفته دلپذیر و خاطره انگیزی را برای شما و عزیزان تان خواهانم.

ایران هرگز نخواهد مرد!
در نهادینه کردن مرام انسانیت کوشا باشیم.
ابراهیم بی پروا

Print Friendly, PDF & Email
برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Wordpress Social Share Plugin powered by Ultimatelysocial